فرسودگي
عباس عبدي
اصطلاح آفتابه خرج لحيم را شنيدهايد؟ آفتابههاي قديمي فلزي و حلبي بودند و بعضا كنار لوله يا زيرش سوراخ ميشد و با لحيمكاري آن را درست ميكردند. ولي اين فرسودگي آنقدر ادامه مييافت كه تعمير به لحاظ اقتصادي بهصرفه نميشد و بهتر بود كه يك آفتابه نو خريد. اين مرحله از تعمير را ميگفتند كه آفتابه خرج لحيم ميشود. يعني خريدن يك آفتابه نو، ارزانتر از تعمير آن ميشود. ماجرا اين است كه هر دستگاه متعارفي يك عمر مفيد دارد. براي نمونه خودروها داراي عمر مفيدي هستند از آن مرحله كه بگذرند، نگهداري خودرو براي فرد يا محيطزيست و جامعه پرهزينه است و زيان دارد و بايد آن را اسقاطي در نظر گرفت و خودروي نو خريد. مسكن هم همين گونه است. حتي حيوانات هم همين هستند، به جايي ميرسند كه هزينه نگهداري آنها بسيار بيش از منافع و سودآوري آنها است. اين مرحله نهايت فرسودگي است. براي نرسيدن به اين مرحله بايد سرمايهگذاري كرد. به ويژه در فناوريهاي جديد كه دستگاههاي جديد واجد امكانات بسيار بيشتري هستند، مثل اين است كه اكنون كسي بخواهد از نسل اول تلفنهاي همراه استفاده كند كه فايدهمندي لازم را ندارد. جامعه و اقتصاد ايران از اين حيث در وضعيت فرسودگي قرار دارند. علت اصلي نيز روابط ناكارآمد خارجي در كنار فقدان سرمايهگذاري لازم و نبود سياستهاي علمي است. به طور متعارف براي جبران فرسودگي و استهلاك بايد حدود ۱۰ درصد كل سرمايه موجود را سرمايهگذاري كرد و هر چه تجهيزات و ساختمان و امكانات و حتي نيروي انساني فرسودهتر شود، درصد لازم براي حفظ كيفيت موجود نيز بيشتر ميشود. اين فرسودگي را در حمل و نقل ميتوان ديد؛ اعم از حمل و نقل هوايي يا زميني يا جادهها و فرودگاهها و بنادر. در كارخانجات ميتوان ديد، در صنعت نفت و كاهش بازدهي چاهها و بد شدن وضع بهرهدهي آنها، در صنعت پتروشيمي، فولاد و سيمان هم هست. در صنعت گاز و به ويژه انتقال گاز و جلوگيري از اتلاف و كاهش فشار بر شبكه. يكي از بدترين جاهايي كه اين فرسودگي ديده ميشود، در توليد برق و شبكه انتقال آن است.
در اين روزها نيز امنيت شبكه و هك كردن سايتهاي اينترنتي برجسته شده كه ناشي از مهاجرت كارشناسان آن از كشور است. فرسودگي به اين معنا خوردن از جيب بدون جايگزين كردن و بهروز كردن تجهيزات است.
از اين نظر بيشترين فرسودگي را در محيط زيست و منابع آبي و كيفيت خاك و حتي شور شدن آن در برخي نقاط شاهديم. فرسودگي را حتي در نظام اداري هم ميبينيم.گرچه برخي تحولات همچون نقل و انتقال پول و پرداخت انواع قبضها و ساير وجوه از طريق اينترنت به افزايش كارايي بانكها منجر شده ولي توقف نسبي در پيشرفت اينترنت و خدمات آن به علاوه ناكارآمدي مقررات اداري و بانكي، آنها را به ساختارهايي فرسوده تبديل كرده است.
اگر فرسودگي را در بخشهاي ديگر از جمله آموزش و بهداشت دنبال كنيم، ماجرا عجيبتر خواهد شد. با توجه به وضعيت كنوني اين احتمال وجود دارد كه بخش قابل توجهي از تجهيزات پزشكي به علت فرسودگي يا نبودن لوازم جايگزين از گردونه استفاده خارج شونديا كاهش كيفيت دارو و ساير امكانات پزشكي موجب ناكارآمدي نظام درماني خواهد شد. فرسودگي كادرهاي پزشكي و پرستاري براي به دست آوردن درآمد كافي جهت زندگي از طريق افزايش ساعات كاري، فشار مضاعفي را بر اين ساختار وارد كرده و كيفيت خدمات را بيش از پيش كاهش ميدهد. فرسودگي شديد پزشكان دستيار با هدف كاهش هزينه درمان به زودي عوارض خود را نشان خواهد داد.
همه اينها يك طرف فرسودگي ساختار تصميمگير هم يك طرف. ساختاري كه مبتني بر شفافيت، پاسخگويي و علم و مشاركت نخبگان نباشد، از پس مشكلات در حال افزايش بر نخواهد آمد. ساختار فرسوده، ساختاري بسته است و با بيرون از خود تعامل موثري ندارد. مثل ورزشكاري كه هميشه تنهايي ورزش ميكند و حاضر به رقابت با ديگران نيست. چنين ساختاري بسيار محافظهكارو به دور از شجاعت است. جامعه را نيز فرسوده ميكند و از رفع فرسودگي جامعه هم استقبال نميكند و قادر به رفع اين فرسودگي نيز نيست.